محل تبلیغات شما

آره دیگه . دیشب رسیدم به جایی که گفتم دلم واسه وبلاگ گردی  و وبلاگ نویسی تنگ شده . مثل دریچه ای شده واسم که از این سر دنیا میام مینویسم . می خونم و خوشحالم گوشه ای دارم فقط برای خودم مثل یک دفتر خاطرات قدیمی (از اونا که روش عکس دریا و ساحل و کشتی به گل نشسته و اینا داشت)

از این بگذریم من امشب دو تا ویدیو دیدم که خیلی دوس داشتم. و کلی حالم رو خوب کرد. یکی اش یک هنرمند اومده بود تکه هایی از تصاویر دیکتاتورهای جهان رو کنار هم گذاشته بود و آهنگ تصور کن جان لنون ! خیلی کار جالبی بود . و ویدیو دوم سوال آقای بهنود از استاد ه.آ. سایه بود. سوالی ساده و در عین حال با جوابی سخت.

سوال این بود: آیا از زندگی راضی هستید؟!

من در جواب این سوال قطعا مکث طولانی خواهم داشت و بعد حتما یک بار کلمه نمی دانم هم خواهم داد. و اگر راضی هستم جواب من چیست؟؟؟؟؟؟

اما پاسخ استاد بهترین بود: ((فوق العاده من شانس این رو پیدا کردم سمفونی نه بتهوون رو گوش بدم. شانس شنیدن آواز ابوعطا شجریان. آنجا که میگه در نظربازی ما بی خبران حیرانند))

و این چیز کمی نیست. وای بر من. کاش من هم نگاه شما رو داشتم استاد. کاش ناکامی های زندگی دلسردم نکند. 

 

 

A rainy evening is comforting  with tea and the glow of candlelight.

هر دروغی که میگیم یه بدهی به حقیقته! ولی امروز یا فردا، بدهی رو باید پرداخت...

در نظربازی ما بی خبران حیرانند

گاه نویسی های دل غمزده

رو ,سوال ,یک ,هم ,ویدیو ,نظربازی ,خبران حیرانند ,از این ,بی خبران ,نظربازی ما ,در نظربازی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

YariYarsani لذتی که تو مردم آزاری هست تو انسانیت نیس